کـــم ســـرمــایــه ای نـیســت ؛
داشـتــن آدم هــایــی کــه حـــالـــت را بــپـرســنـد . . .
ولــی از آن بـهــتـــر
داشـتـن آدم هــایـی اســت کـه وقـتـی حـالـــت را مـی پــرسـند ،
بـتــوانـی بـگــویـی : خــــــوب نیـستـم . . . !
چه خوش
است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
روزی هزار بار دلت را شکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هر بار این تویی که رسیدی و در زدی
هر بار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش، هم دلتان را شکسته ام
اللهم عجل علی ظهورک.....